تحصيل زنان هر چند در مقايسه با قبل (دوره قاجاريه، قبل از پهلوي اول) از نرخ بالايي برخوردار بود اما هيچ كدام از زنان تحصيل كرده وارد ردههاي تصميم گيري سياسي نشدند و نا سال 1343/1964 يعني تا دوره پهلوي دوم زنان نتوانستند حق راي به دست آورند.(1)
حتي در اين زمان نيز فقط با فشار گروههاي زنان بود كه حق راي زنان به تصويب رسيد. مصدق در 1328 تلاش كرد لايحهاي انتخاباتي تقديم مجلس كند كه در آن به زنان حق راي داده شده بود، اما بخش مذهبي جبهه ملي با آن مخالفت كرد. آيت الله كاشاني نيز در مقالهاي كه در يك مجله نوشت از اعطاي حق راي به عنوان نافي قوانين اسلام انتقاد كرد. روحانيان تظاهراتي عليه حق راي به راه انداختند و در نهايت لايحه تصويب نشد.(2)
چارلز هارت، كنسول آمريكايي در ايران، در وقايع نگاري خود از زني به نام زهره حيدري ياد ميكند كه به زحمت و مشقت توانسته بود به سبب دانش خود از زبان روسي شغلي در وزارت اقتصاد به دست آورد. اما رفتار او به نظر همه كاملا غريب و بيگانه بود. وينسنت شيهان (Sheehan) روزنامه نگار و نويسنده آمريكايي و نويسنده كتابي درباره رضا شاه در توصيف برخورد او و مدرس مينويسد:
«مشكلاتي كه او حتي در برخورد با روشنفكرترين رهبران ايران داشت بيش از هر چيز به نظر من قالب ذهني ايراني را در مورد زنان نشان ميدهد. بسياري از دولتمردان ايراني از [ زهره حيدري] در هراس بودند … من او را در حين صحبت با مدرس ديدهام … روزي در اجتماع وزرا، به نظر من آمد كه [در حين صحبت با مدرس]، مدرس پير كاملا دستپاچه شده بود و حتي ميترسيد كه به صورت او بنگرد و پاسخ او را بدهد. براي مردي مثل مدرس اگر نگوييم شيطاني تكان دهنده بود كه يك زن ايراني- يك زن كاملا ايراني- حتي بتواند داراي مغز باشد.»(3)
مدرس كه از دوره مشروطه در مجلس حضور داشت، در هنگام طرح بحث حق راي زنان واكنش نشان داد. او معتقد بود كه درباره اين موضوع قرآن صراحت دارد، زيرا در قرآن آمده است كه «الرجال قوامون علي النساء» و اين بدان معنا است كه مردان امور زنان را برعهده دارند و زنان به دليل عدم توانايي طبيعي قادر به راي دادن نيستند. آنچه در استدلال مدرس حائز اهميت است، تاكيد بر دو عامل طبيعت و شرع است. زنان به لحاظ عدم تواناييهاي طبيعي قادر به راي دادن نيستند و آموزههاي شرعي نيز اين موضوع را تاييد ميكنند.(4)
«ما جواب بايد بدهيم از روي برهان. نزاكت و غير نزاكت رفاقت است. از روي برهان بايد صحبت كرد و برهان اين است كه امروز هر چه تامل ميكنيم، ميبينيم خداوند قابليت را در آنها قرار نداده است كه لياقت حق انتخاب را داشته باشند. مستضعفين و مستضعفات و آنها از اين نمرهاند كه عقول آنها استعداد ندارد. گذشته از اينكه در حقيقت نسوان در مذهب اسلام ما، در تحت قيموميتاند. الرجال قوامون علي النساء، در تحت قيموميت رجال هستند. مذهب رسمي ما اسلام است. آنها در تحت قيموميتاند. ابدا حق انتخاب نخواهند داشت. ديگران بايد حفظ حقوق زنها بكنند.»(5)
اين مطالب برگرفته از منبع زير است:
1- صادقي، فاطمه، «جنسيت، ناسيوناليسم و تجدد در ايران (دوره پهلوي اول)»، انتشارات قصيده سرا، تهران، چاپ اول، 1384، صفحه 64
2- همان، صفحه 64، زيرنويس شماره يك
3- همان، صفحه 65
4- همان، صفحه 138
5- همان، صفحه 138، زيرنويس شماره يك
من باید وبلاگ شما رو با دقت تر بخونم.نگاهی کردم به موضوعات و پست های پیشین، متوجه شدم که درباره ی زنان می نویسین خیلی.
برای همین دوست دارم که سر فرصت همه رو بتونم کامل بخونم.
ولی فعلا همین قدر بگم که خوشحال شدم از آشنایی باهاتون.
بهار: من هم خوشحال شدم از آشنايي با شما. من هم مدت ها است كه مطالب شما را ميخوانم البته از طريق گوگل ريدر. خوشحال شدم از اينكه نوشته هاي من را ميخواني
جناب آقای محمدتقی بهار ، که در دوران مشروطه خودش را برای حقوق زنان پاره پاره می کرد، در یکی از اشعار مشهورش می گوید :
» زن به قید حواس خمسه در است / زن نمودار ساده بشر است / زن کتاب طبیعت ساده است / زن ز دستور حکمت آزاده است / هست اعصاب زن لطیف و رقیق/ می گریزد ز بحث و از تحقیق / خصم افکار تازه اند زنان / منکر کار تازه اند زنان »
در اون دوره حتی در نظر مردان روشنفکر (!؟) هم زن یه همچین چیزی بوده ، دیگه چه برسه به اون هایی که تو اسم آوردی!
بهار: بله من هم با شما موافقم اما پاي مطلب چيزي به اسم زن، يك نفر برايم كامنت گذاشته بود كه اسلام خيلي به زن ها اهميت داده و … و از شما بعيده كه اهل مطالعه نباشيد و … من هم اين پست را نوشتم كه بداند اسلام چقدر به زنها احترام ميگذارد؟
مطالبي كه نوشته بوديد، درسته كه بخشي از واقعيت تاريخ ماست و نشاندهنده نگرش روحانيون و زمامداران به نقش زن هست، ولي به نظر من همه اين برخوردها و اظهار نظر ها نشاندهنده جهل اين آدمها به اين موضوع است. همينطور نشاندهنده، انحراف و تحريف حقيقت مي باشد. و ريشه آن بيشتر به دليل وجود روايات تحريف شده و جعل شده در دوران بني عباس دارد.
به هر حال گذشت زمان تا حدود زيادي به روشن تر شدن موضوع كمك خواهد كرد.
يك نكته ديگر اضافه كنم، در عصر حاضر جريان پنهاني وجود دارد كه نظرات و ديدگاهاي استعماري و ديكتاتوري خود را در كليه زمينه ها به اسم دين به خورد اين ملت مي دهد تا بتوانند به سلطه خود ادامه دهند.