از آنجايي كه ما در يك كشور فوق پيشرفته زندگي ميكنيم و اصلا فقر و بدبختي كه نداريم هيچ، ميتوانيم حتي خوشبختي و ثروت را به كشورهاي ديگر هم صادر كنيم؛ اخيرا تكليف آن يكي-دو درصد مردمي را هم كه فقير هستند تعيين كرده اند:
» فرهنگ مردم تغيير کرده است. چرا در خانه خودمان تلاش نمي کنيم مربا توليد کنيم.
البته ايشان نفرمودند حالا كه ما قرار است در خانه امان (لازم به ذكر است كه اينجانب جزء افراد فقير محسوب ميشوم) مرغ و تخم و مرغ داشته باشيم و ريحان بكاريم؛ خمس و زكات و ماليات هم به آنها تعلق ميگيرد يا نه؟ سهم بسيج و حوزه علميه و … را ما بايد بدهيم يا آقايان خودشان در گوشه مقرهاي بسيج و مدارس حوزه علميه اقدام به تاسيس مرغداري ميكنند؟ تكليف خواهران و برادران ديني گشت ارشاد چه خواهد شد؟ چون اين عزيزان خادم به مملكت كه از صبح تا شب و از شب تا صبح در حال ارشاد و توجيه همزمان مردم غيور اين مملكت هستند، وقت كافي براي پرورش مرغ و ريحان در خانه ندارند.
البته من يك پيشنهاد دارم: ميشود كنار هر گشت ارشادي يك گشت ارشاد مرغي هم گذاشت، يعني اينكه هر خانم و آقايي كه مورد داشتند و از راه راست منحرف شده بودند و بايد ارشاد ميشدند؛ اول توسط خواهران و برادران گشت ارشاد، توجيه شوند و بعد در مرحله بعد در گشت ارشاد مرغي؛ هر كس يك عدد مرغ و يك شانه تخم مرغ خانگي و يك كيلو ريحان خانگي به جاي سند بدهد تا به اين صورت هم ارشاد شود و هم خواهران و برادران ارشادي فقير نمانند و نان و ريحان براي صبحانه داشته باشند. اينجوري ما هم مرغ وتخم مرغ و ريحان توليد ميكنيم تا خودمان بخوريم و فقير نمانيم و هم به خواهران و برادران گشت ارشاد كمك ميكنيم تا فقير نمانند و بتوانند وظيفه اشان را در جهت ارشاد ما به بهشت به نحو احسن انجام دهند و مواظب باشند كه خداي نكرده ما قدمي از بهشت دور نشويم. اگر هم كسي هنوز ارشاد نشده بود و نفهميده بود كه فقير است و بايد خودش مرغ و تخم مرغ و ريحان توليد كند، برادران و خواهران گشت ارشاد، توجيهش ميكنند. خمس و زكات مرغ و تخم مرغ ها و ريحان ها را هم ميدهيم حوزه علميه كه براي ما اسلام را به خارج از مرزهاي ايران صادر كنند. ماليات تخم مرغ و مرغ ها و ريحان ها را هم ميدهيم كه برادران بسيجي جانشان را فداي رهبر كنند و از رهبر كشورمان حفاظت كنند. نفت را هم ميفروشيم و كمي خيابان هاي غزه را آسفالت ميكنيم و كمي هم برادر هوگو چاوز را دعوت ميكنيم بيايد ايران و ما مي رويم آنجا و بقيه را هم با رفقا مي بريم سر سفره خودمان در ويلاي جزاير هاوايي با هم صبحانه نان و پنير و تخم مرغ و ريحان توليدي خودمان و نفت ميخوريم و به گسترش فرهنگ عظيم ايراني- اسلامي در دنيا فكر ميكنيم.
از آنجاييكه همه ميدانيم و به همه دنيا هم ثابت شده است كه ما ايراني ها باهوش ترين و با نبوغ ترين مردم روي كره زمين هستيم، ماهواره اي ساخته ايم كه غير از كاربردهاي مخابراتي در حل مشكلات خانوادگي و طلاق و زناشويي هم كاربرد دارد:
از طرفي رييس جمهورمان هم اينقدر محبوب است كه:
من فقط نميدانم خارج از مرزهاي ايران هم گشت ارشاد هست كه به مردم يادآوري كند خدا يكي است و آنها را از پرستيدن رييس جمهور منع كند يا آنها چون كافر و مشرك هستند، اشكالي ندارد كه رييس جمهور ما را بپرستند و اصولا نيازي به گشت ارشاد ندارند؟
خوب باید تولید کنیم دیگه !!!!اون اوایل می گفتند بچه حالا تخم مرغ و ریحان
چه ایرادی داره….
قدرت منشاء فساد هستش چون برای نگه داشتنش به هر ننگی تن می دهیم …
یک مورد هم من اضافه کنم چون مردم مسجد القصی را نمی شناختند روی اسکناس چاپش می کنن… تا همه بفهمند مسجد القصی کجاست و با با گنبد… اشتباه نکنند
من که همین الان بلند شدم برم یه مرغ بخرم و بهش عطر هم بزنم که خوشبو شه. کجا می فروشن راستی ؟ فقط امیدوارم روزها توی آپارتمان تنهایی حوصله اش سر نره !
بهار: به به به به چشمم روشن!!!! شما روزها كجا تشريف ميبريد كه مرغتون تنها ميمونه؟؟؟ انوقت اون گوهر درون صدف رو چي كار ميكنيد و اينا؟؟؟ مگه زن اصلا از در خونه بيرون هم ميره؟؟؟ اصلا آقاتون خبر داره شما روزها از خونه ميريد بيرون؟؟؟ بعدش هم شما چرا اونور ماجرا رو نميبينيد كه اين خودش يه نوع كار و اشتغال براي بانوانان اين مملكت است كه هم گوهر درون صدفشان حفظ شود و هم مشغول به كار شوند و ديگر فمينيست ها فرياد وازنا سر ندهند و هم زنها علاوه بر خدمت به زير شكم آقايون به شكم آنها هم به طور مستقيم و بدون هزينه خدمت رساني كنند تا آقايون پروارتر شوند و هر غلطي دلشون خواست بكنند و از دامن زن به معراج بروند و زن هم در راستاي ساختن اين جامعه گوگوري مگوري سهمي اسلامي و والا و … داشته باشد. خواهرم من آنچه شرط بلاغ بود با شما بگفتم اما ديگر خودتان ميدانيد و همسرتان كه اجازه ميدهد شما از در خونه خارج شده و گوهر وجودتان را به نگاه نامحرمان آلوده كنين. خلاصه از ما گفتن بود.
خيلي خيلي خوب نوشتي . دستت درد نكنه، آفرين . راستش، وقتي داشتم مي خوندم چند بار باصداي بلند خنديم.
از شما بخاطر دقتي كه داريد و درك بالا از مسائل و نكته سنجي هاتون تشكر مي كنم و بهتون تبريك مي گم.
اينها آنقدر پررو و احمق هستن كه از رو نمي رن و اين حرفها رو هر بار به يك شكل جديدي مطرح مي كنن.
ای وای … وز پشیمانی تو جانم سوختی بهار جان … درسته . می شینم خونه مرغم رو پاس می دارم .